چهارشنبه شب خوابت را دیدم
چقدر دوست داشتنت قشنگ بود
لمس تنت با حجب و حیا
دستم را به صورتت کشیدم.آخ نگویم از حس آن ته ریش های دوست داشتنی ات که هنوز زیر دستم حسشان میکنم!
نجواهایی که در گوشم میگفتی.
گفتمت:"تا آخر باهات هستم.نگران هیچی نباش"
و خجالت کشیدم از اینکه صحبت کردم و جمع نبستم.تو عشق من بودی،خجالت چرا؟!
ای فاطمه ی ساده.
راستی،
میگویند در خواب روح ها به هم میرسند،تو خواب مرا ندیده ای؟!
کشیدم ,دوست ,خواب ,عشق ,بودی،خجالت ,ای ,جمع نبستم ,و جمع ,کردم و ,صحبت کردم ,نبستم تو
درباره این سایت